تحولات منطقه

سریال تاریخی ۶۰ قسمتی به کارگردانی مجید اسماعیلی، تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی و نویسندگی مجید آسودگان، پیش تولید خود را از سال ۹۸ آغاز کرد و سال گذشته روی آنتن شبکه یک رفت.

آسودگان، طراح و نویسنده «گیل‌دخت» از آسیب های این سریال می گوید/ شکاف میان فیلمنامه و کارگردانی
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

پخش سریال «گیل‌دخت» از پاییز سال گذشته آغاز شده و تا پایان بهار امسال ادامه دارد. این سریال تاریخی ۶۰ قسمتی به کارگردانی مجید اسماعیلی، تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی و نویسندگی مجید آسودگان، پیش تولید خود را از سال ۹۸ آغاز کرد و سال گذشته روی آنتن شبکه یک رفت. قصه سریال درباره گلنار دختر تقی خان و معشوقه اش، اسماعیل است که در حین مشکلات و هیاهوی دوران حکومت مظفرالدین‌ شاه قاجار، دل در گروی عشق یکدیگر دارند. این سریال روایتگر فراز و نشیب های این داستان عاشقانه و سنگ اندازی‌ها و توطئه‌های آصف میرزا، برادرزاده مظفرالدین شاه برای رسیدن به سلطنت است. «گیل‌دخت» به صورت هفتگی، پنج شنبه‌ها و جمعه ها ساعت ۲۲ از شبکه یک سیما پخش می شود و جزو سریالهای پرمخاطب تلویزیون است. درباره قصه سریال و جزئیات ساخت آن با «مجید آسودگان» طراح و نویسنده این مجموعه تلویزیونی گفت و گو کردیم  که می خوانید.

دوره قاجار، دوره خوبی در تاریخ کشورمان نبوده اما در سریالهایی که بستر روایتشان در این مقطع تاریخی می گذرد، بازنمایی زیبایی از آن دوران می شود، این تصویر چقدر به واقعیت تاریخی نزدیک است؟

واقعیت این است که در آن مقطع تاریخی، اوضاع کشور خوب نبوده اما ساخت این درام ها کمک کرده که تصویر خوشایندی از آن مقطع تاریخی در ذهن مردم ایجاد شود. قصه سریال «گیل‌دخت» در گیلان روایت می شود این منطقه در آن زمان با مشکلات زیادی روبرو بوده ولی مخاطبان در این سریال، «گلنار» خوش لباس و زیبا را می بینند نه آن گلناری که در واقعیت وجود داشته است. کسانی که در این حوزه قدم می گذارند به نوعی «شکلِ بصری» به تاریخ می دهند. کاری که فیلمهای وسترن برای آمریکا کرد یعنی غرب وحشی را با درام هایش به سرزمینی تبدیل کرد که تصویر بصری زیبایی دارد و عملا با این کار بخشی از تاریخ دوباره معماری می شود، ولی نه لزوما همان طور که رخ داده است.  

برخی معتقدند تصویر زیبایی که این سریالها از دوره قاجار نشان می دهند به نوعی تطهیر آن مقطع تاریخی و حاکمانش است، موافقید؟

من موافق این موضوع نیستم بنظرم مخاطب ایرانی باید این درک را داشته باشد که هر درامی، یک جهان خودبسنده است. ما ادعا نکردیم جهانی که در «گیل‌دخت» خلق کردیم واقعی است. قبل از پخش هم این پیشنهاد را داشتیم که در شروع هر قسمت بنویسیم که از این بستر تاریخی برای روایت قصه بهره بردیم. به همین دلیل هر درامی، یک جهان خودبسنده است و قرار نیست که حتما ما به ازای بیرونی داشته باشد، هرچند که ریشه های قصه در آن واقعیت تاریخی قرار می گیرد. بنظرم این مسئله در سینمای جهان حل شده که جهان درام، جهان خلق شده توسط مولف است و اگر قصه ما در دوره قاجار روایت می شود قرار نیست بگوییم که مثلا فلان شاه قاجار خوب است یا بد! درام و قصه، لایه مفهومی را می سازد و جهان فیلم و سریال، جهان خلق شده توسط سازندگان آن است. به یاد دارم زمانی که آقای افخمی فیلم «شوکران» را ساخت، به علت یک کاراکتر منفی که پرستار بود پرستاران اعتراض کردند و ایشان همان موقع توضیح داد که این شخصیت، پرستارِ فیلم من است و ربطی به پرستاران واقعی ندارد. درباره بسیاری از فیلمسازان این اتفاق افتاده است. حتی وقتی فیلم و سریالی درباره یک شخصیت واقعی هم ساخته می شود باز آن اثر محصول ذهن سازنده اش است. نباید نگران این بود که با فیلم و سریالی، افرادی یا مقاطع تاریخی تطهیر بشوند یا نشوند. خوشبختانه مخاطبان از تماشای «گیل‌دخت» چنین دریافتی ندارند.

سهم تخیل در آثار تاریخی، سهم جدی و مهمی است یعنی گلنار و تقی خان ما به ازای بیرونی در آن دوره تاریخی ندارند؟

همینطور است. این شخصیت ها خلق شده اند. وقتی به درام های تاریخی می رسیم دو نوع درام داریم یکی درام زندگینامه ای که براساس ما به ازای شخصیتی تاریخی است و نوع دیگر درامی که فقط در بستر آن مقطع تاریخی است که بیشتر تولیدات تلویزیون و شبکه نمایش خانگی درباره دوره قاجار از این نوع است.

سریال «گیل‌دخت» طولانی است و پخش هفتگی دارد، در سریالهای طولانی ایرانی، درام در نیمه اول برای اینکه مخاطب ثابتی پیدا کند با ریتم خوبی پیش می رود ولی همینکه به میانه راه می رسد گویی سازندگان در قصه گویی، کم می آورند و ریتم کار کند می شود، اتفاقی که کمابیش از در «گیل‌دخت» هم رخ داده است. از ریتم افتادن سریال باعث ریزش مخاطب نمی شود؟

حتما این از ریتم افتادن باعث ریزش مخاطب می شود. آنچه در یک متن دراماتیک اهمیت دارد، وحدت رویه و یکپارچه بودن آن است. اینکه اوج و فرود درام، اصول مشخصی داشته باشد و ساختارمند باشد ولی متاسفانه در «گیل‌دخت» یک آسیب بزرگ داشتیم. در نسخه ای که دارد پخش می شود، در جاهای ساختار درونی قسمت ها و ساختار قسمت بندی سریال و البته منطق داستان و نقش مایه بعضی از کاراکترها با آنچه روی کاغذ بود، کاملا متفاوت است و در اجرا بدون هماهنگی با بنده به عنوان خالق این جهان رخ داده است. ذیل این نکته، ضربآهنگ درونی قسمت ها، سکانس ها و کلیت کار آسیب دیده و وحدت و یکپارچگی در قصه در بعضی قسمت ها دچار شکاف شده و ریتم قصه یکجاهایی می افتد. به واسطه این تغییرات بعضی از کاراکترها و خطوط داستانی نیز ضربه خورده است. مثلا کاراکتر «میرزا رضا» تقریبا کمتر از ده درصدش آن چیزی است که در فیلمنامه بود اجرا شده  و متاسفانه این موارد بسیار بیشتر از این چند نمونه است که عرض کردم. ریتم داستان هم شامل این موارد است.  شاید در ابتدای سریال مخاطب می تواند با ریتم کندتری همراه قصه شود ولی درام هرچه جلوتر می رود باید ریتم تندتری پیدا کند و وقایع داستانی بیشتر و پررنگ تر شود متاسفانه در «گیل‌دخت» به واسطه این تغیرات این اتفاق نیفتاده است.

دلیلش نرسیدن به زبان مفاهمه بین نویسنده و کارگردان است؟

ببینید بنای سریال سازی ما زمانیکه وارد ایران شد، بنای اشتباهی بود و با آنچه در دنیا اتفاق می افتد متفاوت است. در سریال سازی برخلاف فیلمسازی، یک هویت و نقش مایه به نام «خالق» یا «Creator» وجود دارد که در ایران از عنوان «طراح» سریال برای آن استفاده می شود. اگر به سریالهای خوب جهان نگاه کنید، طراح یا خالق، جهانی را خلق می کند که بخشی از آن روی کاغذ است، بخشی در اجرا و بخشی در پس تولید است. اوست که مسیر را هدایت می کند اما در ایران بجز برخی از آثار که نویسنده و کارگردان یک نفر هستند، در بقیه موارد بخاطر شکاف و اختلاف سلیقه و درک و دیدگاه که بین نویسنده و کارگردان وجود دارد این نوع مشکلات به وجود می آید. اینکه  جهانی خلق می شود و متنی نوشته می شود و بعد کارگردانی برای اجرای آن متن انتخاب می شود، از اساس اشتباه است.  طبیعی هست هرکس دیدگاه خودشان را دارند و این اختلافات دیدگاه به متن و قصه ضربه می زند و اگر کار کریتوری یا طراح را به رسمیت نشناسیم این چرخه معیوب ادامه پیدا می کند.

 در این پروژه از ابتدا آقای شفیعی (تهیه کننده) اصرار داشتند  که این نقش مایه و هویت طراح و خالق در کار وجود داشته باشد. یعنی طراح و نویسنده در پیش تولید، تولید و پس تولید حضور داشته باشد. بنده در پیش تولید و قسمت هایی ابتدای تولید «گیل‌دخت» حضور داشتم و همه سعی این بود که مثلث تهیه کننده و نویسنده و کارگردان با همفکری کار را پیش ببرند اما از جایی حس کردم کارگردان با تغییراتی زیاد که در متن و اجرا انجام می دهد وفادار به جهان خلق شده نیست به همین علت از گروه جدا شدم اما بعد از اتمام تولید به در خواست تهیه کننده و البته شبکه دوباره به پروژه اضافه شدم. در مرحله پس تولید به دلایلی در خدمت  کارگردان نبودیم و عملا با همکاری تدوینگر، تهیه کننده و بنده این نسخه برای پخش آماده شد. در این مرحله سعی کردیم مشکلاتی که در روایت ایجاد شده و شبکه اصرار بر رفع آن داشت را تا حد ممکن حل یا لااقل کمرنگ کنیم. که البته در جاهای موفق شدیم و در جاهای به علت نحوه اجرا و راش های که اختیارمان بود عملا این کار غیر ممکن بود و نتوانستیم به آن پیوستگی و منطق موجود در فیلمنامه برسیم.

همواره درباره ضعف تولیدات فیلم و سریال به ضعف در فیلمنامه می رسند و مشکل کمبود آثار خوب تصویری را نبود متن خوب می دانند، آیا مشکل ضعف فیلمنامه نویسی است؟

نه، ضعف تولید ما به شدت بیشتر است و با قطعیت می گویم که فیلمنامه های خوبی داریم. من روی کاغذ، متن های بهتر و درست تری دیدم که در اجرا، شکاف هایی دارند. ممکن است مشکل فیلمنامه داشته باشیم اما مشکل اصلی ما مشکل فیلمنامه نیست. همین «گیل‌دخت» به راحتی قابل تطبیق است و می شود فیلمنامه مورد تصویب شبکه را با سریال ساخته شده انطباق داد و به پاسخ این سوال رسید.

مجید آسودگان، طراح و نویسنده «گیل‌دخت» از آسیب های این سریال می گوید/ شکاف میان فیلمنامه و کارگردانی

میل شما به کارگردانی بیشتر است یا فیلمنامه نویسی؟

من تجربه کارگردانی داشتم اما اگر روند درستی وجود داشته باشد فیلمنامه نویسی برایم اولویت دارد ولی وقتی می بینیم که فیلمنامه ها در تولید درست اجرا نمی شوند تمایل به ساخت فیلمنامه ها توسط خودم بیشتر می شود. نقش «کریتوری» در صنعت سریال سازی بسیار مهم است و کوچ نویسندگان به کارگردانی به دلیل خلا وجود کریتور است. در ده سال اخیر، فیلمنامه نویسانی داشتیم که به سمت کارگردانی کوچ کرده اند. اگر روند سریال سازی درست باشد ترجیح من کریتوری است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • رضا ۲۳:۲۳ - ۱۴۰۲/۰۲/۱۵
    1 0
    یکی از بهترین سریال های تاریخی در دهه های گذشته است که به شدت در فیلم نامه و ساختار قوی ظاهر شد و هر بیننده ایی را مجذوب خود میکند ، حتی برای بنده که علاقمند نوشتن در حوزه فیلمنامه هستم یک درس سناریو نویسی است ... امیدوارم کماکان کارهای اینچنینی از استاد ببینیم و بیاموزیم در این بخش مهم سینما تلویزیون..
  • محمود ۱۶:۱۳ - ۱۴۰۲/۰۲/۱۶
    0 0
    به موضوع درستی اشاره کردند متاسفانه خط داستانی برخی مواقع پاره میشد مثل قسمتی که اسماعیل با گاری مرد میوه فروش وارد عمارت شد ولی وقتی با همراهی دوستاش فرار کردند و میوه فروش اومد و فریاد زد دزد به طور ناگهان سکانس قطع شد!
  • ۱۹:۴۴ - ۱۴۰۳/۰۲/۲۴
    0 0
    سلام لطفافصل دوم سریال گیلدخت روبسازیدتشکر
  • حانیه ۲۳:۳۶ - ۱۴۰۳/۰۲/۲۸
    0 0
    اکثر اصول نویسندگی که مطالعه کرده بودم تو این سریال رعایت شده و منه فراری از سریالای تلویزیون جذب شدم به این سریال. لطفا باز هم بنویسید تا بلکه تلویزیون ایران یه قدرتی بگیره